اشک های من میریخت گونه های من خیس!!!بازی زمونست این تقصیر تو نیست!!!
تنها موندم با یه جشمه ی اشک که جاریه!!!
نبودی ببینی که از دوریت شده خیس جشم!!!
(این متن رو همراه با بغض توی گلو و اشک تو چشم نوشتم!!!)
فقط 1 چیز میگم....دلتنگیه تو در مقابل دلتنگیه من هیچه
برای تو 1 نفر جای من رو گرفته و تنها نیستی...اما من چی؟؟جای تو برام خالیه و نه تنها کسی جاتو برام پر نکرد بلکه هزاران نفر هم اگه پیشم باشن جای تو پر نمیشه!!
عزیزم...من اگه نخوام خودم رو کنترل کنم و اینو باور کنم که تو متعلق به من نیستی...نمیتونم روز هامو بگذرونم و همیشه اشک تو چشامه....پس این رو به حسابه اینکه توی دنیای نو جوانی خودم غرقم نذار...من فقط با سر گرم کردن خودم سعی میکنم که بتونم دوریتو تحمل کنم...هرچند میدونم دارم خودمو گول میزنم اما خوب چاره ای نیست...هست؟؟؟!!تو متعلق به من نیستی و باید پی زندگیت باشی...من نمیخوام...یعنی نمیتونم مانع این بشم...
آنی جونم....من هر موقع صدات رو میشنوم...دلم برات تنگ میشه و یاد خاطرات می افتم و حالم بد میشه...چون دلم برات تنگ میشه و سعی میکنم کمتر باهات حرف بزنم...پس این رو به حسابه نا مردی من و اینکه یادت نیستم نذار...
آنی کوچولوی من....اگه تو اینجا بودی و من آمل و عین خیالم نبود...چون اگه بهت عادت میکردم...وقتی تو میرفتی من تا 2 3 هفته حالم بد بود..!!
آنی من هیچ چیز رو بروز نمیدم..چون نمیخوام تو اذیت بشی...حالا هم که این هارو گفتم...چون حس کردم ازم ناراحتی....و خواستم واقعیت رو بدونی..
همیشه دوست دارم و بهت نیاز دارم!!!
سلام..امیدوارم حالتون خوب باشه!!
من ۱ هفته آمل بودم جاتون خالی کلی حال کردم کل این هفته پیشه شایا دختر عموم بودم..!!
میخوا م این هفته رو تعریف کنم!!:
ما تا ۴ صبح بیدار بودیم...سحر میخوردیم یا می خوابیدیم یا بیدار بودیم تا ۶ ۷ بعد می خوابیدیم تا ۴ حالی میداداااااااااا!!!
بعد پا میشدیم غروب می رفتیم بیرون میومدیم افطار میکردیم...بعد دوباره روز از نو روزی از نو...خلاصه کلی حال کردیم!!
۱ شب رگبار زد...منم که عاشق بارون..جو منو گرفت رفتم تو حیاط..اول رو پله ها نشسته بودم...دوام نیاوردم رفتم زیر بارون بعد بغض کردم و خلاصه زدم زیر گریه....کلی خیس شدم و خلاصه کلی حال داد!!هفته ی خوبی بود...و در آخر....
بازم مدارس