دفتر چه خاطرات من

این وبلاگ توضیح نداره

دفتر چه خاطرات من

این وبلاگ توضیح نداره

عیدتون مبارک!!!

A:

سلام من A هستم.ارزوی خوشبختی برای همه از جمله آتوی عزیز عیدتون مبارک

آتوسا:

ممنون عزیزم منم آرزوی خوشبختی رو برای همه و مخصوصا تو دارم!!

امیدوارم ۴ شنبه سوری به همتون خوش گذشته باشه..به من که خیییییلیی خوش گذشت جاتون خالیی..البته نا گفته نمونه که جای A خیلی خالی بود!!

سال تحویل هم که امروز بود و بازم یه سال دیگه رو با خوبی و خوشی پشت سر گذاشتیم!!امیدوارم که برای شما هم خوب بوده باشه!!

دیروز با آنی و آقاییش(علیرضا) رفتیم و وسایل هفت سین خریدیم!!!

من و آنی هم ۲تا لاک پشت خریدیم که آنی اسمش رو گذاشت لاکی و من به پیشنهاد آقا علیرضا گذاشتم جینجر!!کلی باهاشون بازی کردیم خیلی باهالن!!

بعد شب رفتیم بیرون و من و بابام و آقا علیرضا یه بستنی خوردیم که نیم متر یا شاید هم بیشتر بود واای داشتم میترکیدم!!با این حال آقا علیرضا بازم شام خورد(ماشاالله اشتها)

وقتی امدیم خونه سفره رو چیدیم که فردا صبح راحت باشیم!!

امروز ساعت ۸:۳۰ به زور مامان از خواب پا شدم!!تا ساعت ۹ بیکار بودیم و بعدش ۵تایی نشستیم کنار سفره و چند تایی عکس گرفتیمو منتظر موندیم تا سال ۱۳۸۷ با خوبی و خوشی آغاز بشه!!قبل از اینکه سال تحویل بشه من که کوچیکترین عضو خونه امبا سبزه و شیرینی و برنج و لاکی و جینجر و چند تا چیز دگه رفتم بیرون و ۱۰ دقیقه بعد اومدم تو(آخه همه میدونن و میگن که پا قدمم خوبه(منو میگه هااااا))البته نا گفته نماند که آنی هم پا قدمش خیلی خوبه ولی من چون کوچکترین عضوم من میرم هر سال!!!

امروز هم آقا مجتبی و آقا مسعود(دوستای بابا) به همراه خوانواده میان خونمون تا فردا همه با هم بریم کرمانشاه و همدان و شهر های اطرافش!!!

دیگه همین!!!

پس تا آپ بعدی که فکر کنم بعد از عید باشه.. که البته احتمالا A آپ میکنه بابای!!!

 

 

سلام!!!!

سلام...

می نویسم یادگاری
تا بماند روزگاری
گر نباشم روزگاری
این بماند یادگاری

خوبین؟
من آتوسا هستم کلاس سوم راهنمایی..!!
این وبلاگ رو همین جوری درستش کردم تا توش بنویسم از اتفاقاتی که برام میوفته
شاید شخص دیگری هم اینجا بنویسه...به اسم A



سال نو پیشاپیش مبارک!!!!